معنی قضیه معروف هندسی
حل جدول
فرهنگ معین
حکم و فرمان، خبر، گفتاری که احتمال صدق و کذب هر دو در آن باشد. [خوانش: (قَ یِّ) [ع. قضیه] (اِ.)]
لغت نامه دهخدا
هندسی. [هَِ دِ] (ص نسبی) منسوب به هندسه. مربوط به علم هندسه:
فکند از هیأت نُه حرف افلاک
رقوم هندسی بر تخته ٔ خاک.
نظامی.
از طبیعی و هندسی و نجوم
همه در دست او چو مهره ٔ موم.
نظامی.
|| دارای شکل هندسی. بروفق علم هندسه.بر اساس علمی:
برانوش را گفت گر هندسی
پلی سازی آن جایگه چون رسی.
فردوسی.
یکی از ریاضی برافراخت یال
یکی هندسی برگشاد از خیال.
نظامی.
|| داننده ٔ علم هندسه. عالم هندسه:
هست طبیب بزرگ و هست منجم
فلسفی و هندسی و صاحب سؤدد.
منوچهری.
- تیر هندسی، عطارد، بدان جهت که دبیر فلک است:
ز اوصاف تو تیر هندسی را
یار طرف اللسان ببینم.
خاقانی.
ز اشکال تیغ او قلم تیر هندسی
بر سطح ماه خطِّ معما برافکند.
خاقانی.
قضیه ٔ محرفه
قضیه ٔ محرفه. [ق َضی ی َ / ی ِ ی ِ م ُ ح َرْ رَ ف َ / ف ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) رجوع به قضیه ٔ منحرفه و رجوع به قضیه شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ فارسی آزاد
قَضِیَّه، حکم، در منطق قضیه یا خبر قولی است که صدف یا کذب آن معلوم و قطعی نباشد، در هندسه امریست قابل اثبات از روی مقدمات مفروضه، در فارسی به معنای واقعه و حادثه نیز مصطلح است (جمع: قَضایا)،
فرهنگ عمید
خبر،
حکم، فرمان،
جمله یا کلامی که معنی آن تمام باشد و بتوان دربارۀ آن حکم کرد،
(منطق) گفتاری که احتمال صدق و کذب داشته باشد،
مترادف و متضاد زبان فارسی
امر، جریان، حادثه، خبر، رویداد، عارضه، مسئله، مطلب، موضوع، واقعه
معادل ابجد
1440